چرا اکثر افراد نمی توانند لاغر شوند

 

چرا اکثر افراد نمی توانند لاغر شوند و چطور می توان مشکل چاقی را از ریشه حل کرد و چربی های اضافه را بدون قرص چربی سوز، سوزاند؟

 

اکثر افراد وقتی تصمیم می گیرند وزن کم کنند به دام راه حل های تاریخ مصرف گذشته و حتی خطرناک می افتند که حاصلی جز احساس شکست و نا امیدی و افزایش وزن ندارد.

 

چاقی و اضافه وزنوقتی چاقی

 

آیا شما هم این 5 اشتباه را برای لاغر کردن خود انجام داده اید؟

 

1- رژیم گرفتن: وقتی خودتان را از خوردن غذاهای خاصی محروم می کنید و در زمان گرسنگی چیزی نمی خورید بدنتان فکر می کند در قحطی هستید پس برای محافظت از شما در برابر قحطی، چربی بیشتری از هر لقمه ای که می خورید ذخیره می کند و چاقتر می شوید.

2- دمنوش: استفاده خودسرانه از دمنوش لاغری، آب بدنتان را کاهش می دهد و تاثیری روی سوزاندن چربی های اضافه تان ندارد.

3- قرص لاغری: مصرف قرص های لاغری بدون تجویز پزشک عوارض خطرناکی دارد.

4- شروع یکباره ورزش های طاقت فرسا: چون نمی توانید به آن پایبند باشید بیشتر نا امید می شوید و قید نرمش را هم می زنید.

5- سرزنش کردن خود و احساس گناه: احساس گناه برای خوردن لقمه های اضافه، شما را چاق تر می کند چون گرفتار پرخوری عصبی می شوید.

 

راه حل واقعی چیست؟

 

ایمان داشته باش که وزن تو هم می تواند مانند کسی باشد که به او غبطه می خوری اگر …

 نگرش آدم های شکست خورده را دور بیندازی و بپذیری که از پس لاغر شدن بر می آیی.

با EFT  کنترل ذهنت را بدست بگیری و باورهای منفی که هر روز وزنت را بالا می برند شناسایی و خنثی کنی.

EFT  یا ضربه تراپی، تلفیقی از طب سوزنی و علم روانشناسی است که به صورت ریشه ای به آزاد سازی احساسات و انرژی های گیر افتاده کمک می کند و از این راه سلامتی جسمی و روحی فرد را افزایش می دهد.

از مدیتیشن برای رفع استرس و جلوگیری از پرخوری عصبی استفاده کنی.

لاغری تضمینی با EFT


دانلود راز تجلی رویاها

دانلود راز تجلی رویاها

قیمت : رایگان

فرمت: pdf

 


درباره ی کتاب راز تجلی رویاها

در این کتاب درباره­ ی 12 عادتی صحبت می کنیم که بر اساس 3 سال مطالعه ی حوزه ی موفقیت و بهبود فردی، شما را به موفقیتی که مدتها در انتظارش بودید  می رساند. شما با نهادینه کردن یکی از این عادات می توانید کیفیت زندگی خود را به طرز محسوسی ارتقا دهید اما استفاده از همه ی آنها زندگی بهتر و موفقتری را برایتان به ارمغان خواهد آورد. 

بهترین و ساده ترین تکنیکهای بهبود فردی و رسیدن به موفقیت به زبان ساده و روان در این کتاب الکترونیکی بیان شده است و شما با کمترین هزینه و وقت می­ توانید به آن دسترسی داشته باشید.

چرا باید این کتاب را بخوانم؟

ما در عصر شلوغی زندگی می کنیم که  وقت در آن بیش از طلا قیمت دارد. پس بهتر است کتابی را بخوانیم که به اندازه  10 کتاب پرفروش جهان ارزش داشته باشد! 

اگر برای رسیدن به موفقیت عجله دارید و وقت ندارید کتابهای موفقیت را ورق بزنید به شما پیشنهاد می کنم،  راز تجلی رویاهارا بخوانید چون می تواند در عرض چند دقیقه شما را با بهترین مطالب و توصیه های مشهورترین نویسندگان کتابهای موفقیت از جمله: آنتونی رابینز، برایان تریسی، فلورانس اسکاول شین، جیم ران، دارن هاردی و… آشنا کند.

 


مجموعه داستان عاشقانه

مجموعه داستان عاشقانه ملکه خیال

قیمت نسخه دانلودی کتاب: 2500 تومان

با هم بخشی از مجموعه داستان کوتاه و عاشقانه ملکه خیال را می خوانیم:

آنقدر بی ‌تاب تو بودم و تو آنقدر بی ‌اعتنا به من بودی که قلبی برایم نماند تا درد بگیرد؛ همه‌اش شکسته، خورد شده ریخته در دفتر خاطراتی که به عشق تو پُر می‌‌شد. هر شب با خودم عهد می ‌بستم که فراموشت کنم و روز بعد عشق تو عهدم را به دست فراموشی می‌سپرد. چه لحظه ‌ی شگفت آوری بود وقتی در جستجوی سنگینی نگاهم به پنجره‌ی‌ اتاقم می‌رسیدی و اخمی تحویلم می‌ دادی و می‌ رفتی اما در خیالم ساعتها همانجا در کوچه می‌ ایستادی و با لبخند به حرفهایم گوش می ‌دادی. دنیای خیال را دوست داشتم؛ همه ‌اش بوی تو را می ‌داد. دوست داشتم ساعتها به تماشای خانه‌ ای که در آن زندگی می ‌کردی بنشینم و به تو فکر کنم و به کابوس‌ هایی که بوی جدایی می ‌دادند اهمیت ندهم. خیالت راحت باشد به هیچ کابوسی اجازه نمی‌ دهم رویاهایم را تحریف کند؛ تو همیشه ملکه خیالم خواهی بود.

دلتنگت که می ‌شوم به عشق ‌مان لعنت می‌ فرستم که ما را از هم دور کرد. ایکاش آنقدر دیوانه نمی ‌شدم که به عشقم اعتراف کنم و تو با آن چهره‌ ی گرفته و عبوس قلبم را نمی‌ شکستی. از بی‌ اعتناییت خسته شدم اما از عشقت دست نمی‌کشم و به روی خودم نمی‌ آورم که عشق تازه ‌ات کمر رویاهایم را شکسته است. چرا باید به روی خودم بیاورم که رویاهایم به من خیانت کرده ‌اند؟

دو هفته از آن اعتراف دردناک می‌ گذرد و می ‌دانم از در پشتی خانه رفت و آمد می‌ کنی که نگاهت به پنجره‌ ی اتاقم نیوفتد. با اینکه دو هفته به ماه رسید و نیامدی هنوز به امید دیدنت سر ساعت، پشت پنجره‌ی اتاقم منتظرت هستم. این چهارمین جمعه است که منتظرم تا در خانه باز شود و تو با لبخند وارد سرزمین رویاهایم شوی. در باز شد اما نگاهت رو به زن و مرد مسن دم در بود و لبخندت برای مرد جوانی که دسته گلی را به سمتت گرفته بود. پنجره را در سکوت بستم و با خود عهد کردم دیگر هیچوقت به عشق دیدنت ویلچرم را به سمت پنجره هل ندهم.

خرید محصول

فهرست داستانهای ملکه خیال

کافه غروب زده

فرصتی برای از دست دادن

قلبم را پشت چراغ راهنمایی جا گذاشتم

عشق آنلاین

همسایه

دومینوی خوشبختی

صندوقچه‌ی عشق

مدال غرور

ملکه خیال

خاطرات تو

پیرمرد عجیب و غریب

آرزوی همیشگی

یک احساس منطقی

رویایی که مال من نبود

ماه عسل در کوه بهشت

تنهایی

خرید محصول


رمان عاشقانه

رمان و اکنون سرنوشت را بنواز

قیمت نسخه دانلودی کتاب: هزارتومان 

«و اکنون سرنوشت را بنواز» زندگی عاطفی و پر ماجرای اعضای یک گروه موسیقی نوپا و رو به رشد را بیان می‌کند که با تکیه بر استعداد شگرف خود مسیر زندگی‌شان را همانطور که می‌پسندد، تغییر می‌دهند. آن‌ها می‌دانند چطور می‌توان زیر سایه‌ی عشق پاک، گذشته های تلخ و تاریک را به فراموشی سپرد و مشکلات را با تکیه بر اراده خود از پا درآورد.

بخشی از متن رمان:

شب شده بود و تاریکی بیش از حد اتاق، استاد سعیدی را به یاد حرفهایی که شروین در اتاق اساتید زده بود انداخت؛ برای رهایی یافتن از افکار پریشانش به پیانویِ قدیمی‌اش پناه برد و سرگرم نواختن شد. سیمین که صدای پیانو را شنید صندلی‌ای برای خود آورد و کنار پدر نشست. با آمدن او استاد سعیدی دست از نواختن کشید و روی کاناپه نشست. سیمین به سمت پدرش برگشت و پرسید: « ازم دلخورین؟ » پدر که نمی‌خواست در آن حال با دخترش حرف بزند از جایش بلند شد تا به اتاقش برود که سیمین دست به کمر رو به رویش ایستاد و گفت: « جوابمو ندادین. » پدر به چشمان درشت سیمین که سیاهی‌اش به شب طعنه ‌می‌زد خیره شد و پرسید: «اگه چشمات خوب نشدن چی؟»

– اونوقت نمی‌بینم؛ مثل الان! اما اگه خوب بشن …

سیمین بدون این که حرفش را تمام کند در افکار خود غوطه‌ور شد؛ وقتی به خود آمد که صدای ماشین پدر را از دور شنید. به اتاقش رفت و پنجره را باز کرد تا هوای سرد حالش را جا بیاورد که قطرات باران روی صورتش فرود آمدند و او را به نواختن ویولن ترغیب کردند. دقیقه‌ای بیشتر ویولن نزده بود که صدای رعد وحشتناکی او را به سکوت واداشت؛ ویولنش را روی تخت گذاشت و خواست پنجره را ببندد که صدای سنگی که به شیشه‌ خورد مانعش شد. سرش را تا آنجا که امکان داشت از پنجره بیرون برد و با صدای بلند پرسید: «کی اونجاست؟» سینا با صدایی که بر اثر سرما می‌لرزید جواب داد: «منم سیمین خانوم، نترسین.» سیمین لبخندی زد و از پنجره فاصله گرفت. سینا که آمده بود حرفهای مهمی به او بزند چند باری نامش را صدا زد تا بالاخره سیمین در آستانه‌ی در ظاهر شد و رو به روی سینا ایستاد. سینا بی‌مقدمه کتابی را که در دست داشت به او داد و گفت: « وقتی برگشتین بخونینش. » سیمین برای این که بتواند کتاب را در دستانش نگه دارد ویولن را به سینا سپرد و به دقت جلد صیقلی کتاب را لمس کرد و آه کشید. سینا به چهره‌ی گرفته‌ی سیمین خیره شد: « چرا ناراحت شدین؟ »

– نمی‌تونم بخونمش.

– گفتم تو راه برگشت؛ بعد عمل، وقتی چشماتون خوب شد.

سیمین لبخندی زد و کتاب را محکم در آغوش گرفت. سینا نگاهی به ویولن انداخت و با دودلی پرسید: « این پیشم بمونه؟ » سیمین آرشه را هم به او سپرد و گفت: « قول می‌دی مواظبش باشی؟ » 

– مثل جونم ازش مواظبت می‌کنم به شرط اینکه تو هم قول بدی مواظب خودت باشی.

سیمین لبخندی زد و به فکر فرو رفت. سینا با نگرانی به سیمین که ناراحتی در چهره‌اش موج می‌زد خیره شد و پرسید: « چی شد؟ »

– اگه خوب نشدن چی؟ اگه نتونستم کتابو بخونم؟

– اونوقت آخرین برگه‌شو بخون.

سیمین با اشتیاق کتاب را باز کرد تا آخرین صفحه‌اش را بخواند که سینا با دلخوری گفت: « حالا نه. » بعد از اینکه سیمین کتاب را بست ادامه داد: « هر اتفاقی بیفته، تو یه چیزی واسه خوندن داری پس نگران نباش! » سیمین لبخندی زد و سرش را بالا گرفت. سینا لحظه‌ای به چهره‌ی زیبایِ سیمین خیره شد و بعد سرش را پایین انداخت که متوجه پای برهنه‌ی او شد: « چرا کفش نپوشیدی؟ » سیمین که تازه متوجه سرمای زمین شده بود روی نوک انگشتانش ایستاد و با خود زمزمه کرد: « کفش نپوشیدم؟! »

– اینطوری مواظب خودتی؟

سیمین بدون خداحافظی وارد خانه شد و در را پشت سرش بست. سینا به پنجره‌ی باز اتاق که باد آن را به رقص درآورده بود خیره شد که سیمین پشت پنجره ظاهر شد و با صدای بلند گفت: «من سر قولم هستم.» سینا پالتویش را دور ویولن پیچید و فریاد زد: « منم سر قولم هستم. » سیمین دستی به نشانه‌ی خداحافظی برایش تکان داد و او را زیر باران تنها گذاشت…

 

خرید محصول


چگونه به آرامش رسیدم

فایل خودهیپنوتیزم جذب آرامش یا مدیتیشن باغ شکوفه ها

 

از همه چیز خسته شدی و بیشتر شبها میشینی گریه میکنی؟ توی زندگی خیلی اذیت شدی؟ انقدر مشکلات داری که از زنده بودنت ناراحتی؟ خیلی زودرنجی و ترس از آینده داری؟ وقتی به آینده فکر میکنی با منفی بافی خودتو عذاب میدی؟  عصبی هستی و شب و روزت با استرس میگذره و همیشه منتظر اتفاقات ناخوشایندی؟

دوست داری پر از آرامش بشی و هر روز حالت بهتر و امیدت بیشتر بشه؟ میخوای راهی رو نشونت بدم که با خودت آشتی کنی؟ پس وقتشه که این وضعیت رو تغییر بدی.

دوست داری صاحب گوهری بشی که نمیشه اونو با پول خرید؟ دوست داری به احساس آرامش و امنیت غیرقابل وصف برسی؟ میخوای به آرامش معنوی و دید مثبت برسی؟ دوست داری به جایی برسی که با یقین بگی:

روحیم عالیه، کارام عالیه، دنیام عالیه؟

پس از همین لحظه قاطعانه تصمیم بگیر قدمی برای تغییر این وضعیت برداری. با خودت تکرار کن: من با تغییر دادن خودم دنیامو تغییر میدم.

 


قانون جذب و آرامش

حتما میدونی قانون جذب وقتی کار میکنه که احساس خوب داشته باشی و احساس خوب وقتی به وجود میاد که آرامش داشته باشی. پس برای جذب خواسته هات، اول باید راه رسیدن به آرامش رو پیدا کنی.

نکته: اگر آرامش نداشته باشی فقط چیزهایی که دوست نداری رو جذب میکنی.

آرامش تو رو با خودت و خالقت آشتی میده و سطح ارتعاشت رو بالا میبره؛ هرچقدر سطح ارتعاشت بالاتر باشه فرکانس قویتری به جهان هستی ارسال میکنی و قانون جذب با سرعت بیشتری برات کار میکنه.

چطور به آرامش برسم؟

 

اول از همه باید این نگرش که: من هیچوقت نمی تونم آرامش داشته باشم رو بریزی دور. و یه ضربدر قرمز روی باورهای زیر بکشی:

با زندگی که من دارم آرامش ازم فراریه.

هرکی توی خونه ما زندگی میکرد دیوونه میشد.

انقدر آدم زبون نفهم دور و برم هست که اگه بخوام هم نمی تونم آرامش داشته باشم.

هر کی جای من باشه افسرده میشه.

هر باوری مثل باورهای بالا فقط تله های ذهنی هستن که میخوان تو رو توی وضعیت قبلی نگه دارن. چون ذهنت با وضعیت قبلی آشناست و با تغییر مخالفه چون تغییر، شرایط نا آشنایی رو براش به وجود میاره. پس مانعش میشه تا از نظر خودش جلوی خطرات احتمالی رو بگیره. اما اگه همه چیز رو به ذهن میسپردن و خیلی چیزها اتوماتیک پیش نمی رفت هیچوقت بلوغ رو که یه تغییر علنیه قبول نمیکرد و به هیچ آدمی اجازه رشد نمی داد.

ماجرای دوستی ذهن، مثل دوستی خاله خرسه است و با این کارش آسیب جدی رو به روح و روانت میزنه. پس بهتره مقتدرانه جوابش رو بدی و بگی: ذهن عزیزم از نصیحتت ممنونم اما وقتشه این باورها رو دور بریزم و یه زندگی بهتر رو تجربه کنم. نه من جای کسی هستم نه یکی دیگه قراره جای من زندگی کنه، پس بهتره جوری زندگی کنم که ازش لذت ببرم.

و به خودت قول بده از این به بعد کارهایی که بهت احساس خوبی میده رو بیشتر انجام بدی. بیشتر بخندی، بیشتر به طبیعت سر بزنی، با دوستهای مثبت نگر بیشتر رفت و آمد کنی، بیشتر ورزش کنی.

و تصمیم بگیر؛ هر وقت به آینه نگاه میکنی لبخند بزنی و بگی: تو خیلی عالی هستی و من خیلی دوست دارم.  

برای اینکه سریعتر به نگرش مثبت در مورد خودت برسی و آرامش رو از درون احساس کنی از مدیتیشن جذب آرامش یا مدیتیشن باغ شکوفه ها استفاده کن دوست خوبم.


 


مشخصات مدیتیشن باغ شکوفه ها

فرمت: mp3

اندازه: 10 مگابایت

قیمت: 14 هزار تومان فقط 9 هزار تومان

مدت: 11 دقیقه


پیش نمایش مدیتیشن جذب آرامش


دانلود مدیتیشن جذب آرامش

 

در مورد مدیتیشن و هیپنوتیزم بیشتر بخوانید!



 

نکته بسیار مهم: بعد از پرداخت موفق بلافاصله دکمه ای آبی رنگ برای دانلود مدیتیشن جذب آرامش به شما نشان داده می شود که کافیست روی آن کلیک کنید.آموزش تصویری خرید آنلاین از نیک جذب

 

 

منبع: گروه تحقیقاتی نیک جذب